خداوند



ای که زیبایی تونبوددردوجهان

به مهربانی تونبوددردوجهان

ای که مستی دادی وراستی

به عالمی تونبوددردوجهان

ای که بالاترین نام راداری

به حقیقت تونبوددردوجهان

ای که رودرابه زمین توسپردی

به بخشندگی تونبوددردوجهان

ای که توخورشیدرامی دهی تودرخشش

به درخشانی تونبوددردوجهان

ای که قاصدک ازسوی توپرخبراست

به خوش خبری تونبوددردوجهان

ای که بانام توخورشید کند تلالو

به خداوندی تو نبوددردوجهان





ناخدای عشق



یه روزیه ناخدایی

ناخدا دریایی

اومدتوی کوچه ما

راه می رفت بایه پایی

اومددرخونمون

یه نامه پشت درگذاشت

رفتم سراغ درمن

ناخدانبودتوکوچه

تنهایه یادگاری

پشت دربسته بود

یه شیشه توش یه نامه

نامه از مرددریا

تونامه من خووندم

اگرشدی توعاشق

اگرشدی هوایی

اگرشدی رویایی

بیا سراغ من دوست

من دل عاشق دارم

عشقمه ناخدایی

دریای آرام و بهاری

من عاشق دریایم

شغل من عاشقانی است

گرتوهم عاشقی جان

سراغ دریا بیا

ناخداشومثل من

بایه لنگه پاراه بیا

فکرنکن که سخته

دل کندن از خانه است

نه عاشقان دیوانه اند

نه دوری خیلی سخته

دریاخیلی جذابه

گرانشش عاشقی است

منتظرت من هستم

دوستت مرددریا

نگاه کردم به کاغذ

دیدم نوشته زیرش

من ناخدای عشقم

دریاقلب عشق است